ایران معاصر



. س- این صحبتی که راجع به قرنی می‌گویند که می‌خواسته مثلاً کودتا بکند، آن زمان بود؟

ج- بله آن زمان ما بود. قرنی رئیس رکن دوم نیروی زمینی بود برای این‌که ستاد بزرگ تشکیل شده بوده و کیا رئیس اداره دوم بوده و قرنی رئیس رکن دوم نیروی زمینی بود. ولی درعین‌حال که رئیس رکن دوم نیروی زمینی بود باز شرفیاب هم می‌شد. کیا از آن طرف و قرنی از این طرف. کیا و قرنی با هم اختلاف شدید داشتند، خیلی شدید. یعنی به پای جان همدیگر می‌زدند. اعلی‌حضرت هم نسبت به قرنی اعتماد داشت، اعتقاد داشت. یک مسافرتی بازدید از سرویس آمریکا قرنی کرد. در زمانی بود که دکتر امینی سفیر بود در آمریکا. رفت و بعد که برگشت خب مدتی بعدش، البته ولی این‌ها هم با همدیگر ارتباط داشت که باعث دستگیری قرنی شد. یک‌روز بختیار آمد من را خواست. من رفتم. گفت که آقا یک پرونده‌ای است که این را اعلی‌حضرت گفت که شما رسیدگی بکنید، دنبال کنید. ولی متأسفانه مال یکی از دوستان شما است. گفتم کی؟ گفت قرنی است. گفتم قرنی چرا؟ گفت بله به‌عنوان یک توطئه است که پرونده بر علیه‌اش تشکیل شده است. گفتم خیلی معذرت می‌خواهم من الان شانزده سال است که با قرنی دوست هستم و دوست خیلی صمیمی هستم. من نمی‌توانم در این کار دخالت کنم برای این‌که از دو حال خارج نیست. یا باید نسبت به رفیقم ملاحظه بکنم یا باید وظیفه‌ام را انجام بدهم. در هر دو صورتش این برای من مشکل است. بنابراین بهتر است که این را بدهید به یک کس دیگر. به اعلی‌حضرت هم عرض بکنید عین چیزی که من می‌گویم. او هم گفته بود و اعلی‌حضرت هم قبول کرده بوده. دادند به صمدیان‌پور که آن‌وقت اداره سوم بود. دادند به صمدیان‌پور.

صمدیان‌پور آن‌وقت معاون اداره سوم بود که ماهوتیان رئیس بود. دادند به او و او رسیدگی کرد. پای قرنی، البته دیگر می‌دانند همه، این بوده است که این‌ها می‌خواستند که یک دولتی تشکیل بشود که این دولت امینی کابینه را تشکیل بدهد، قرنی هم به‌عنوان وزیر کشور انتخاب شده بود. من از آن پرونده هیچ اطلاع نگرفتم صرفاً به علت این‌که با قرنی دوست بودم. اما چیزهایی که جسته و گریخته پیش آمد. خب آنها هم قرنی را گرفتند و شروع کردند به بازجویی ازش و فلان. در این جریان کسان دیگری هم که با قرنی همکاری کرده بودند یکی علی‌اکبر مهتدی بود، یکی اسفندیار بزرگمهر بود یکی یک آقایی بود توی شرکت نفت از این هوچی‌ها هم است اسمش الان یادم نیست به‌هرحال، او بود. بله بازجویی‌ها شروع شد و بازجویی کردند که من یک‌دفعه‌ای که باز شرفیاب بودم راجع به قرنی به اعلی‌حضرت گفتم. گفتم قرنی یک افسر خیلی، یکی از بهترین افسران ارتش است، افسر فنی. گفت که بله اما خب این مردی که فکر نمی‌کند که خب وزیر کشور چی‌چی است. قرنی برای من این‌قدر مورد اطمینان هم بود که ممکن بود نخست‌وزیر باشد، چه مانعی داشت. آخر وزیر کشور چیزی است که قرنی باید برود دنبالش و فلان و این‌ها. گفتم خب اشتباه کرده، حالا شاید گزارشاتی که حضور مبارکتان عرض کردند این‌ها شاید همه‌اش  درست نباشد این‌ها. گفت نخیر مگر در جریان نیستی؟ گفتم نخیر، من روز اول گفتم و هیچ در جریان نیستم. گفت نخیر این‌طور نیست. این‌ها توطئه می‌خواستند بکنند. بنابراین ما فهمیدیم که حداقل یک‌همچین چیزی بوده که دولتی باشد که اعلی‌حضرت شاه باشد، دخالت

س- کودتایی چیزی

ج- نه، چه کودتایی.

س- نمی‌خواست که رژیم عوض بشود؟

ج- نخیر، نخیر به‌هیچ‌وجه. ولی او همه‌اش این را می‌گفت که آخه امینی کی هست که این آقا می‌رود باهاش همکاری می‌خواهد بکند که دولت تشکیل بدهند و فلان. مگر من خودم نمی‌توانستم قرنی را وزیر کشور بکنم و از این حرف‌ها »

 

مصاحبه با حسن علوی کیا (از بنیانگذاران ساواک، معاون امنیت داخلی و قائم مقام آن)

پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی

مارس 1983 - اسفند 1361 / پاریس - فرانسه


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها